پایگاه اطلاع رسانی صاعقه

خبرگزاری فارس: افسرانی که نخواستند نامشان در لیست خائنان به وطن ثبت شود

 

«بایندر» وقتی از تهران ناامید شد، گفت هرگز نمی‌خواهد که نامش به عنوان یک خائن در تاریخ ثبت شود، به همین دلیل جانانه ایستادگی کرد و در نهایت با گلوله متجاوزان بیگانه جاودانه شد.

 

 به گزارش پایگاه اطلاع رسانی صاعقه   به نقل از گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- جنگ جهانی دوم به حق، یکی از خانمان براندازترین و ویران‌کننده‌ترین رخدادهای تاریخ است که به دست بشریت رقم خورده است؛ جنگی که در آن، به واسطه تفکرات دیوانه‌وار رهبران قدرتهای جهان، میلیون ها نفر کشته شدند و شهرهای زیادی ویران شد.

 

در این جنگ ایران اعلام بی‌طرفی کرد و از هرگونه اتحاد به منظور حفظ تمامیت ارضی و جلوگیری از نابودی کشور برحذر ماند اما با توجه به موقعیت راهبردی در سطح خاورمیانه و همچنین پل انتقال ملزومات به جبهه متفقین هرگز این بی طرفی محترم شمرده نشد و با حمله بی رحمانه نیروهای شوروی و بریتانیا خاک میهن به اشغال متجاوزان در آمد.

 

در میان حمله همه جانبه متفقین و دستور حکومت برای عدم مقاومت در برابر آنها و نیز به رغم وجود مشکلات فراوان، بسیاری بودند که تا پای جان ایستادند و علیرغم از هم پاشیدن ساختار نیروهای مسلح درسی به دشمنان دادند که احترام آنان را نیز بر انگیخت.

 

این نوشتار حکایت کوتاهی است از شهدای شهریور 1320 که همچون ستارگانی در آسمان تاریخ ایران تا ابد خواهند درخشید.

 

* پیش در آمدی بر حمله متفقین

 

شرایط راهبردی ایران در منطقه خاورمیانه را می‌توان به عنوان دلیل اصلی یورش ناگهانی کشورهای متفق در جنگ جهانی دوم دانست، چرا که با توجه به اعلام بی طرفی توسط ایران، عملا دستیابی به این موقعیت حساس و امکانات موجود در آن ممکن نبود.

 

از سوی دیگر این کشورها (متفقین) اظهار داشتند که ایران به سوی آلمان نازی متمایل گشته است حال آنکه از لحظات آغاز جنگ جهانی دوم کشورمان خود را بی طرف جنگ دانست و از هرگونه دخالت در نبردها پرهیز کرد تا از آسیب های ناشی از آن دور باشد (هرچند تبادلاتی اقتصادی و سیاسی بین ایران و آلمان وجود داشت ولی واضح آن بود که هیچ اتحاد استراتژیکی حداقل ایجاد نشده است)، در این سوی میدان اما به دلیل پیشروی‌های گسترده آلمان نازی در جبهه شرق و حملات گسترده به شوروی در کنار فشار فزاینده به جبهه غرب در اروپا، عملا خطر سقوط بخش هایی از مناطق آسیای مرکزی و دستیابی آلمان به سرمایه های نفتی قفقاز و سپس ایران ممکن بود، لذا به جهت پشتیبانی از شوروی که مشکلات عدیده ای داشت و همچنین بستن راه نفوذ احتمالی نازی ها در منطقه آسیای مرکزی و خلیج فارس، متفقین در شهریور ماه 1320 کشورمان را اشغال کردند.

 

نیروهای شوروی در خیابان‌های تبریز

 

در این میان شوروی از زمین و هوا به شمال و شرق خاک ایران یورش آورد و بریتانیا نیز به همراه نیروهای استرالیایی و هندی از غرب و جنوب (خلیج فارس) و از طریق دریا و بصره حمله کرد.

 

پیش از این رخداد نیز سفیر کبیر شوروی و وزیر مختار بریتانیا با حضور در منزل نخست وزیر برنامه خود را جهت حمله و به دلیل بی توجهی ایران به اخراج آلمانی ها اعلام داشتند و پیش از آنکه تصمیم قطعی در مجلس و یا توسط شاه ایران (رضاشاه) گرفته شود اقدام خود را عملی ساختند.

 

در این میان نیز برخی از فرماندهان نظامی و مقامات سیاسی، ارتش شاهنشاهی را که با امکانات گسترده همانند توپخانه و تانک های پیشرفته، هواپیماهای ساخت کارخانه شهباز و شناورهای نسبتا مدرن تجهیز شده بود به حال خود رها کرده و عملا آن را تسلیم کردند.

 

رژه روس‌ها و انگلیسی‌ها در تهران

 

به این ترتیب و با این خیانت آشکار و در هم شکستن ساختار نیروهای مسلح در طی سوم تا هفتم شهریور 1320، نفوذ به خاک ایران ممکن، شهرها یکی پیش از دیگری تسخیر و بمباران شده و نهایتا خاک ایران بین دو قدرت شوروی و بریتانیا تقسیم شد و عده زیادی از مردم عادی نیز جان خود را از دست دادند.

 

پس از آن نیز در بازه زمانی کوتاهی رضاشاه با فشار طرف‌های متجاوز از مقام خود استعفاء داد و تبعید شد و آنها (خصوصا انگلیسی‌ها) پسرش محمدرضا را به جای او بر تخت نشاندند و متعاقب آن، حکومت ایران به آلمان نازی اعلام جنگ داده می دهد.

 

در این میان کشورهای متفقین با بهره گیری از مسیر مناسب و بسیار نزدیک خلیج فارس – شمال اقدام به انتقال ملزومات مورد نیاز شوروی شامل تسلیحات، غذا و دارو به وسیله راه آهن و جاده می‌کنند تا در مقابل آلمان ایستادگی صورت پذیرد و در این بین منابع نفتی جنوب و ذخایر غذایی غارت شده و بسیاری از مردم به دلیل گرسنگی و بیماری های مختلف جان خود را از دست می دهند.

 

نهایتا بعد از پایان جنگ جهانی و طی کنفرانس تهران با حضور مقامات ارشد ایالات متحده، شوروی و بریتانیا مقرر می شود که نیروهای خارجی خاک ایران را ترک کنند اما روس ها از این کار خودداری کرده و غائله آذربایجان را رقم می زنند که نهایتا با مقابله دولت وقت و همچنین تهدید اتمی آمریکا آنان نیز از خاک کشورمان خارج شده و به اشغال گری ها پایان داده می‌شود.

 

سربازان ارتش انگلیس در حال ورود به پالایشگاه نفت آبادان

 

اما در خلال درگیری های بامداد سوم تا هفتم شهریور 1320 مقاومت های جانانه‌ای از سوی برخی از نیروهای زمینی4 ، هوایی و دریایی در جبهه های شمال و جنوب رقم می خورد که از لحاظ تاریخی از اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که با توجه به شرایط نابه‌سامان کشور و عدم فرماندهی واحد دستور تخلیه پادگان ها صادر شده، بسیاری می‌گریزند و نیروهایی هم که باقی می‌مانند بدون فرماندهی خاصی تنها شاهد پیشروی دیوانه‌وار بیگانه به عمق خاک کشورمان هستند، اما برخی نیز دل به دریا زده و تفنگ خود را در دست می گیرند تا نام خود را جاودانه سازند.

 

* نبرد در جبهه جنوب؛ افسران نیروی دریایی از جان مایه می‌گذارند

 

اهمیت جبهه جنوب کشور را می توان به ذخایر عظیم نفتی و آب های گرم خلیج فارس نسبت داد که در دسترسی به آن می‌توانست شرایط جنگ را به نحو فوق‌العاده‌ای تغییر دهد لذا نیروی دریایی بریتانیا و نیروی زمینی آن مستقر در عراق به عنوان فرمانده یگان‌های پیشرو به جهت حمله گسترده زمینی، هوایی و دریایی به بنادر و خاک ایران ملزم شدند.

 

در این میان اما انگلیسی ها از تاکتیک خائنانه ای بهره برده و توانستند خود را به پیروزی نزدیک کنند که در ادامه به آن خواهیم رسید، ضمن آنکه در آن زمان تعدادی از کشتی‌های جبهه متحدین (آلمان و ایتالیا) در بندرهای ایران پناه آورده بودند و به این ترتیب بریتانیا خواستار اخراج آنان یا تحویل به نیروی دریایی آنان بود که کشورمان خود را ملزم به حفاظت از آنان می‌دانست.

 

به این ترتیب نخستین حملات در دقایق ابتدایی بامداد سوم شهریور ماه به وقوع پیوست.

 

در همان روز یکی از ناوهای انگلیسی جهت بازدید از بنادر ایران وارد خرمشهر می‌شود، فرمانده «ناو پلنگ» (ناخدا حسن میلانیان) به آنان خوش آمد گفته و قصد بازدید از شناور را دارد که فرمانده انگلیسی آن را به فردا موکول می‌کند غافل از آنکه نقشه شومی پشت این اتفاق نهفته است.

 

بالا از راست: شهیدان غلامعلی بایندر، یدالله بایندر، نصرالله نقدی

پایین از راست: شهیدان ابراهیم هریسچی، حسن کهنمویی و حسن میلانیان

 

همزمان یک شناور نفتی این کشور نیز وارد خرمشهر شده که ناو پلنگ خود را ملزم به محافظت از آن در طول شب می‌کند، اما کمی بعد از گذشت بامداد، در حالی که کارکنان ناو ایرانی در حال انجام وظایف محوله خود بودند، به ناگهان شناور نفت کش خارجی، توپ‌های خود را (که در زیر پارچه پنهان کرده بود) آشکار ساخته و ناو پلنگ را که در حال حفاظت از پالایشگاه آبادان و شناورها بوده است زیر آتش خود می‌گیرد که در همان لحظات اولیه برخی از افسران همانند «ناوسروان کهنمویی» و «ناوبان ریاضی» در حین تلاش برای مقابله به مثل شهید شده و فرمانده ناو نیز آسیب می بیند که علیرغم انتقال به بیمارستان انگلیسی‌ها، وی از معالجه به دست آنها خودداری کرده و در مسیر انتقال به تهران به شهادت می‌رسد.

 

در همین حین نیز «دریابان غلامعلی بایندر» که فرماندهی نیروی دریایی ایران را بر عهده داشت حین بازگشت از مسیر آبادان به خرمشهر و به همراه «سروان مکری‌نژاد» سعی دارد تا خود را به ستاد نیروی دریایی در جنوب برساند که بین راه با مسلسل انگلیسی ها از پای در می آید و شهید می شود.

 

وی که از خانواده تاریخ سازان نیروی دریایی مدرن ایران است، همواره مورد غضب انگلیسی‌ها بود و نهایتا انتقام خود را از او گرفتند.

 

از جمله اقدامات وی را می‌توان به توانمند سازی نیروی دریایی، مقابله با شناورهای خارجی در آب‌های کشورمان و اخطار به آنان و در نهایت اعزام ناو پلنگ به تنگه هرمز و پایین کشیدن پرچم انگلیسی ها از بندری در جزیره قشم اشاره کرد که همراه با حضور در جزیره تنب و اشاره به ایرانی بودن جزایر سه گانه شد و موجی از احساسات را در کل جزایر و بنادر ایرانی خلیج فارس بر انگیخت.

 

در بخشی دیگر از درگیری‌ها نیز شناورهای کوچک نیروی دریایی در بندر شاهپور (بندر امام) با حجم وسیعی از ناوهای انگلیسی و استرالیایی مواجه شده و یکی پس از دیگری علیرغم ایستادگی جانانه غرق می شوند که از جمله آنان می توان به ناوهای سیمرغ و شهباز اشاره کرد که وظیفه حفاظت از شناورهای آلمانی و ایتالیایی را برعهده داشتند و طی آن برخی از افسران خدوم من جمله «ناوسروان فرج الله رسانی» و «جعفر فزونی» به شهادت می‌رسند.

 

همزمان با این رخدادها «ناو ببر» نیز در کارون مورد حمله قرار می گیرد که بر اثر آن فرمانده ناو (نصر الله نقدی) آسیب دیده و برخی همانند ناوبان یکم «هریسچی» شهید می‌شوند.

 

ناو «ببر» که توسط نیروی هوایی انگلیس نابود شد

 

این ناو نیز با حفاظت از ستاد نیروی دریایی در خرمشهر، عملا وارد درگیری ها شد و پس از آن نیز مجروحین به بیمارستانی انتقال داده می شوند که بر خلاف تمامی قوانین انسانی توسط متجاوز به توپ بسته شده و افراد زیادی من جمله «نقدی» شهید می‌شوند.

 

در کنار این رخداد ها درگیری های زمینی در خوزستان ، حملات هوایی به شهرهای جنوب و درگیری در دیگر بنادر همانند بوشهر نیز در جریان بود که نهایتا منجر به شهادت 591 نفر از افسران جان برکف نیروی دریایی کشورمان شده و بعدها نیز نام شهیدان بایندر، نقدی، میلانیان و کهنمویی بر ناوهای محافظ PF-103 که پیش از انقلاب از ایلات متحده خریداری شد قرار گرفت و اگرچه دو ناو کهنمویی و میلانیان در جریان جنگ تحمیلی از بین رفتند، ولی دو ناو بایندر و نقدی همچنان در نیروی دریایی ارتش ایران و در ماموریت های آب های بین المللی می درخشند ضمن آنکه نام شهیدان ریاضی و هریسچی نیز بر شناورهای مین روب نیروی دریایی نهاده شد.

 

* جبهه شمال؛ سربازانی که شرافت را با خون امضا کردند

 

اهمیت جبهه شمال را هم می‌توان به ذخایر غذایی زیاد، راه آهن منطقه و نزدیکی به پایتخت دانست که دستیابی به آن برای شوروی هدف بزرگی قلمداد می‌شد و به دلیل شرایط حاکم بر جبهه‌ها و جو سرد این کشور، امکانات غذایی ایران می‌توانست به تنهایی راه گشا باشد.

 

لذا همزمان با حملات بریتانیا در جنوب‌، شوروی نیز با بهره گیری از نیروهای سه گانه زمینی، هوایی و دریایی به شمال کشور حمله آورد که در چند نقطه حماسه‌ای بزرگ به وقوع پیوست.

 

نخست آنکه در منطقه «ارس» و به هنگام گذشتن نیروهای روس از پل موجود بر روی رودخانه، سه سرباز از نیروی زمینی به مدت 48 ساعت مقاومت می‌کنند که پس از پایان مهمات خود به شهادت می رسند.

 

نام آنان «ژاندارم سرجوخه ملک محمدی»، «سید محمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» است که توانستند تنها و بدون هیچ پشتیبانی، ارتش قدرتمند شوروی را زمین گیر کنند و حتی پس از شهادت نیز آنچنان احترام متجاوزین را بر انگیختند که آنان را در کنار پل ارس و محل جاودانه شدن خود دفن کردند که امروز نیز مزار آنان در این منطقه نمادی از ایستادگی ایرانی است.

 

یادمان 3 افسر قهرمان که 48 ساعت بر روی پل ارس در مقابل ارتش شوروی ایستادگی کردند

 

در منطقه آذربایجان نیز حماسه بزرگی به وقوع پیوست.

 

این ناحیه که به همراه منطقه آستارا مورد آماج حملات تانک‌های شوروی و نیروی هوایی این کشور قرار گرفت، آنچنان مقاومتی از خود نشان داد که تنها پدافند تبریز با اندک امکانات موجود موفق به سرنگونی 3 جنگنده متجاوز شد و همه کارکنان آن تا لحظه شهادت ایستادگی کردند.

 

در منطقه دیگر نیز با نام پاسگاه «صدافرین» ایستادگی تا حدی بود که پس از تسخیر آن سر از تن فرمانده ایرانی جدا شد.

 

در منطقه شرق دریای مازندران نیز، نیروهای ایرانی حماسه ای بزرگ را رقم زدند که می توان به ایستادگی مرزبانان «اترک» اشاره کرد که در این راه افراد بسیاری به شهادت رسیدند ضمن آنکه نیروی هوایی (مستقر در قلعه مرغی تهران) نیز در راه درگیری با شوروی 6 جنگنده خود را از دست داد و خلبانان آن آسمانی شدند که از این میان آخرین بازماندگان جنگ جهانی دوم با نام «محمدتقی فرآورده»، در سال گذشته فوت کرد.

 

اما شاید بتوان حماسی ترین حضور در منطقه شمال را به نیروی دریایی و فرمانده آن «یدالله بایندر» نسبت داد که اقدامات وی هرگز فراموش نخواهد شد.

 

او که فرماندهی نیروی دریایی را در این منطقه بر عهده داشت و در رشت حاضر بود، پس از اطلاع از حملات شوروی، خود را به بندر پهلوی (بندرانزلی) رساند و به همراه برخی از افسران و به همراه «ناو نهنگ» به دریا اعزام شد.

 

وی نخست یکی از حوزه‌های شناور را در دهانه موج شکن غرق کرد تا از وارد شدن ناوهای شوروی جلوگیری کند سپس 48 در برابر تهاجم به امان هوایی و دریایی مقاومت کرد تا عاقبت شناور وی غرق شد.

 

او که تلاش فراوانی را برای گرفتن دستور لازم از تهران کرده بود، وقتی از جواب ناامید شد، گفت هرگز نمی‌خواهد که نامش به عنوان یک خائن در تاریخ ثبت شود و به همین دلیل جانانه ایستادگی کرد و جاودانه شد.

 

پس از این رخداد نیز مقاومت بسیاری در شهرهای مختلف از جمله قزوین و تهران به وقوع پیوست که با حضور نیروی زمینی شوروی و بمباران جنگنده های آنان موجب به خاک و خون کشیدن بسیاری گردید.

 

نهایتا در این درگیری نابرابر حدود 800 نظامی و 200 غیرنظامی شهید شدند، ضمن آنکه دو فروند ناو غرق و 4 فروند آسیب دید و 6 جنگنده ایرانی سقوط کرد و در مقابل نیز 40 نفر از متجاوزان شوروی و 22 نفر از متجاوزان بریتانیایی کشته و 50 نفر مجروح شدند که به آنان ساقط کردن 3 فروند جنگنده روسی و یک تانک انگلیسی را باید افزود.

 

در این نوشتار سعی شد به صورت کوتاه به برخی از ایستادگی‌های تاریخ ساز در طی جنگ جهانی دوم پرداخته شود و لازم به ذکر است که علی‌رغم خیانت آشکار در انحلال توان رزمی کشور و درهم شکستن نیروهای نظامی آموزش دیده توسط عناصر داخلی، بازهم بسیاری تا پای جان ایستادگی کردند و چه بسیار سربازانی که تفنگ داشته ولی مهماتی نداشتند و با دستان خالی جنگیدند اما امروز گمنام مانده‌اند.

 

یاد شهدای تاریخ ایران گرامی باد.

 

گزارش: دانیال بهمنش

 

انتهای پیام/

 


این صفحه را به اشتراک بگذارید